جاتون خالی، به شدت مریضم! در حالیکه سر انگشتای پا ودستم یخ زده ، پیشونیم و چشمام داره از شدت تب می سوزه...تمام بدنم هم درد می کنه، گلاب به روتون! بیرون روی شدیدی هم دارم....اینا همش یعنی گرما زدگی و نتیجه ی نیم ساعت بیرون بودن امروزه!
اما واقعن جاتون خالی! نازلی با جدیت و آرامش تمام مدام دستمال خیس می ذاره رو پیشونیم و آروم آروم تو گوشم حرف می زنه و دل داری می ده و به یادم میاره که وقتی " بچه " بود من خیلی از این کارا براش کردم...
اما واقعن جاتون خالی! نازلی با جدیت و آرامش تمام مدام دستمال خیس می ذاره رو پیشونیم و آروم آروم تو گوشم حرف می زنه و دل داری می ده و به یادم میاره که وقتی " بچه " بود من خیلی از این کارا براش کردم...
پ.ن. آریای نازنین، یادت میاد یه شب بهم زنگ زدی و گفتی که ماه رو نگاه کنم؟ چون ناهید یا همون زهره ، در نزدیک ترن فاصله به ماه بود؟ توی گودی هلال ماه؟.......می بوسمت