۱۳۸۹/۲/۲۳

از خون جوانان وطن لاله دمیده ...

هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر كرم، خطه ی ری رشك ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه كجرفتاری ای چرخ
چه بد كرداری ای چرخ
سر كین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه كجرفتاری ای چرخ،
خوابند وكیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یك خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه كجرفتاری ای چرخ،
از اشك همه روی زمین زیر و زبر كن
مشتی گرت از خاك وطن هست بسر كن
غیرت كن و اندیشه ایام بتر كن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر كن
چه كجرفتاری ای چرخ،
از دست عدو ناله ی من از سر درد است
اندیشه هر آنكس كند از مرگ، نه مرد است
جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، كنون وقت نبرد است
چه كجرفتاری ای چرخ

۲ نظر:

  1. ناشناس۳/۱۶/۱۳۸۹

    زهره جان وقتی میبینم به احمقانه ترین روش از حقوق زنان و... دفاع میکنی از زن بودنم پشیمون میشم.تو رو به خدا حالا که در مرز 40 سالگی قرار داری حداقل دست بردار و سعی کن مثل ادم زندگی کنی. در ضمن به خانم روان خیلی خیلی خیلی سلام برسون.

    پاسخحذف
  2. ناشناس۳/۱۶/۱۳۸۹

    بدبخت زنانی که تو مدافع حقوقشون باشی...

    پاسخحذف