۱۳۸۹/۹/۱۶

اشکهایش.........



دو هفته پیش بود، شایدم بیشتر، با نازلی رفتیم تا برای ترنم کوچولو هدیه بخریم، من مشغول نگاه کردن اسباب بازی ها بودم که نازلی با یه فیل زرد کوچولو که خرطوم خیلی بلندی داشت اومد ....ازم می خواست فیل رو براش بخرم و من برای این که اون فکر نکنه هر بار هر چیزی خواست فراهمه و برای این که به قول کتابهای مسخره ی روانشناسی ، بین آرزوش و تحقق اون فاصله بندازم، گفتم نمی خرم...بهش گفتم سه جلسه باید توی کلاس زبانش عالی باشه تا بخرم....و بعد رگ ترکیم گرفت و نه گریه و نه التماس نازلی اثری نذاشت...

تمام راه رو تا خونه گریه کرد، گفت که من مامان بدی هستم که اون مطمئنه فیل رو خواهند فروخت و ...

اما من کوتاه نیومدم، معلم زبانش چند جلسه ای بود که می گفت نازلی خیلی سر کلاس شلوغ می کنه و من فرصت طلبانه خواستم تا از فیل کوچولوی زرد خرطوم دراز، برای ساکت کردن نازلی سر کلاس زبان استفاده کنم....

دو هفته گذشت ، نازلی هر بار ازم می پرسید چقدر دیگه مونده تا روز خرید فیل! گاهی وقتا می گفت بیا بریم فیل رو ببینیم ...

امروز روز خرید فیل بود، از کلاس زبان مستقیم رفتیم فروشگاه، نازلی بدو بدو رفت طبقه بالا... اما جای فیل خالی بود....فروخته بودنش و نازلی زار زار گریه می کرد می گفت یه چیزی تو گلوش گیر کرده و نمی تونه خوب نفس بکشه، می گفت چرا خانوم فروشنده به قولش عمل نکرده و فیل رو فروخته می گفت هنوز دوستم داره اما باهام قهره...می گفت بهم گفته بوده که فیل رو خواهند فروخت ، می گفت اشکاش رو همیشه به یاد داشته باشم...

۶ نظر:

  1. شاید اینجور مواقع باید فیل رو بخرید ولی بهش ندید تا اون موقع خاص و بهش هم نگید که زودتر خریدید که تموم نشه...
    ولی در کل ناراحت نباشید. حداقل شما یک اصل روانشناسی رو کاملا روش پیاده کردید که بعضی وقتام بین آرزو و تحقق یک غیرممکن هست! :D
    ولی ناراحت نباشید. من که بچه ندارم ولی اصلا یادم هم نمی یاد بچگیم چه چیزهایی که برام نخریدن (که مطمئنم خیلی چیزا هم نخریدن حتما از روی عقلانیت!)

    پاسخحذف
  2. الهی بمیرم. زهره چطور دلت آمد؟؟؟

    پاسخحذف
  3. فکر می‌کنم کار درستی‌ کردی، تجربه‌ای ندارم اما به نظرم بچه‌ها باید واقعیت دنیا رو هم ببینن. خیلی‌ ساخته بارات که ببینی‌ نازلی دل‌ شکسته شده، اما این از روی عمد نبوده.

    پاسخحذف
  4. الهی بمیرم اشک منم در آوردی

    پاسخحذف
  5. ناشناس۱۱/۰۲/۱۳۸۹

    من هم با بهاره موافقم...کاش می خریدید و به موقعش بهش می دادید... بهر حال....

    پاسخحذف
  6. به نظر من به‌تر بود می‌خریدیش
    می‌رفتین مغازه و می‌دید که فروخته، اون‌وخ می‌ذاشتی گریه‌شو کنه... و قضیه تا حدودی ته‌نشین شه تا خونه.
    بعد به‌ش می‌دادی و می‌گفتی برای چی خریدی‌ش... به‌ش می‌گفتی ولی ممکن بود این اتفاق نیفته، واقعیت همیشه مث کارتونا نیست، می‌گفتی اگه برای زبان‌ش تلاش بیشتری نمی‌کرد به‌ش نمی‌دادی...
    نازلی باهوشه، متوجه می‌شه و یادش می‌مونه
    و تو مادر باهوش‌تری هستی، اگه ببینی این چیزا ممکنه متوقع‌ش کنه پیش از اون که دیر شه جلوش رو می‌گیری

    پاسخحذف