- "سه سالم بود، یه بار خواب دیدم تنهایی سوار ماشین شدم، بعد یهو ماشین راه افتاد، و فرمون و دنده ، دهان و چشم و گوش در آوردن و بهم گفتن که تقصیر خوردم بوده و نباید، تنها سوار ماشین می شدم..."
- بعد چی شد نازلی جان؟ -
- هیچی ! از خواب پریدم و اومدم پیش شما خوابیدم!
- خوب چرا تا حالا خوابت رو برام تعریف نکرده بودی؟
- آخه خیلی ترسناک بود، نمی خواستم شما هم بترسین!
بهزودی متوجه میشه نازلیت که سر نترسش رو از مامانش به ارث برده!
پاسخحذف+
بیا و این پست ِ از سر ِ ترس و تکلیف ِ 16 آذری ِآریا رو بخون
بوس
پاسخحذف