دو سال پیش بود، یه بار نازلی رو بردیم کوه، هوا ابری بود و ما احتمال بارندگی می دادیم، برای همین با خودمون چتر هم بردیم.......
موقع ناهار نازلی خوابش برد و بعد یهو بارون گرفت، همه دویدن زیر درختی یا گوشه ای پناه گرفتن تا بارون خیسشون نکنه! اما ما که دلمون نمی اومد نازلی رو بیدار کنیم ، چتر رو زدیم بالای سر نازلی و زیر انداز مشمایی گروه رو هم روی چتر کشیدیم!
و بعد در حالی که یه رگبار حسابی گرفته بود، نازلی با لذت و آرامش بدون اینکه از هیچ کدوم از این وقایع خبر دار شه، حسابی خوابید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر