۱۳۸۸/۹/۲

قصه تکراری



نازلی یه روز کاپشن می پوشه و می ره مدرسه ، بعد اون رو جا می ذاره ، فرداش پالتو می پوشه و اون رو هم جا می ذاره، روز سوم سویشرت می پوشه بعد در حالیکه داره اون رو هم جا می ذاره سرایدار مهربون مدرسه، خانم سادات، نازلی رو دستگیر! می کنه و برای تنبیه مجبورش می کنه سویشرت و پالتو و کاپشن رو روی هم بپوشه بیاد خونه تا یادش بمونه که مراقب وسایلش باشه...

اما باز روز بعد این قصه تکرار میشه ...

۲ نظر:

  1. چقدر جالب زهره :)))
    من هم هرروز بلا استثنا یه چیزی جا می ذاشتم مدرسه. یه روز پاک کن، یه روز کاپشن، یه روز شال، یه روز دستکش، کتاب، مداد...چقدر مامانم عصبانی می شد بنده ی خدا. چه روزگاری بود :))

    پاسخحذف
  2. دل‌م می‌خواد ببینم‌ش این وروجک رو
    اون باری که دیدم‌ش ان‌قد کوچولو بود که نتونستم بفهمم تا این اندازه به دیوونه‌گی‌های مامان‌ش قراره بره!

    پاسخحذف